-
آرزوی من
سهشنبه 24 تیر 1399 15:55
بعد از دو و نیم سال دوباره دلم میخواد بنویسم. اما نمیدونم از چی. احساس میکنم حرفهای زیادی توی سرم هست که دوست دارم بنویسم و رها بشم از تجمع اونها توی ذهنم. اما انگار نمیدونم دقیقا چی داره توی سرم میگذره. اوکی. فهمیدم. میتونم از آرزوم بنویسم. من دلم میخواد یه هنرمند باشم. که آثاری تولید کنم. یه هنرمند تصویرگر. بیشتر...
-
مرگ من
دوشنبه 21 اسفند 1396 10:18
همه چیز از آن جا شروع شد که آن یک جمله را خواندم. از روی عکس پروفایل دوستم. بعد که سرچ کردم دیدم از کتاب "ناتور دشت" است. و چقدر آن عکس را بدسلیقه گذاشته بود. جمله را طوری بولد کرده بود که اصلا یک بخشی از آن را جور دیگری فهمیده بودم. بگذریم. اصل جمله این است: پسر، موقعی که آدم می میرد، این مردم خوب آدم را از...
-
زندگی می تواند یک شعر باشد
دوشنبه 7 اسفند 1396 08:56
زندگی می تواند یک شوخی باشد. یک جوک بی مزه ی کوتاه. یا داستانی بلند. به اندازه ی هزار و یک شب. زندگی می تواند یک ضرب المثل شود. مایه ی عبرت دیگران. یا حکایتی شیرین برای یک دورهمی. زندگی می تواند یک شعر باشد. شعری که بشود آهسته زیرلب زمزمه کرد. یا به آواز بلندی در دشت خستگی از دل بیرون داد. یا برای کودکی لالایی خواند....
-
هُش دار و شاد باش و مَتَرس
دوشنبه 7 اسفند 1396 08:34
هُش دار! راهیست راهِ عشق: که هیچش کناره نیست. آنجا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست. شادباش! هرگه که دل به عشق دَهی خوش دمی بود. در کارِ خیر، حاجتِ هیچ استخاره نیست. نترس! ما را ز منع عقل مترسان و مِی بیار: کان شِحنه در ولایتِ ما هیچ، کاره نیست. شِحنه = پلیس ، پاسبان کاره = صاحب منصب و مقام
-
دوباره "وقتی نیچه گریست"
شنبه 5 اسفند 1396 09:21
کتاب "وقتی نیچه گریست" را تمام کردم. تا نیمه ی کتاب با اینکه روندداستانی جالب بوداما وجود اصطلاحات تخصصی زیاد کمی خسته کننده به نظر می رسید. اما از نیمه ی کتاب به بعد را با هیجان بیشتری خواندم. بحث های فلسفی نیچه و دکتر برویر ذهن مرا به چالش می کشید. در جایی مرا به گریه انداخت و غافلگیری عجیب داستان مرا به...
-
دارایی ارزان
پنجشنبه 3 اسفند 1396 09:20
" ارزانترین داشته ها ، چیزهایی هستند که به دست آوردنشان فقط به پول نیاز دارد." جان اشتین بک یکی از مهم ترین موانع ذهنی من در به دست آوردن چیزها، همین پول بوده است. اما مدتی است که دیدگاهم تغییرکرده است. همیشه فکر می کردم یکی از عوامل اصلی موفقیت پول داشتن است. اینکه با پول می شود هرچیزی را داشت و هرچیزی را...
-
وقتی نیچه گریست
چهارشنبه 2 اسفند 1396 09:37
در حال خواندن کتاب "وقتی نیچه گریست" هستم. بیش از نیمی از کتاب را خوانده ام. دلم می خواست می توانستم یک نفس کتاب را بخوانم . نویسنده ی کتاب اروین یالوم است. این اولین کتابی است که از این نویسنده می خوانم. مترجم هم خانم سپیده حبیب. شخصیت های داستان واقعی هستند. دکتر برویر ، نیچه فیلسوف بزرگ و زیگموند فروید....
-
در معرض دید عموم
سهشنبه 1 اسفند 1396 06:59
" بهترین شکلِ درکِ فضای آنلاین این است که فرض کنید هرکاری در آن انجام می دهید مقابل چشم همه ی مردم انجام می شود . این فرض، هر روز می تواند درست تر از دیروز باشد ." جون کلینبرگ این جمله را امروز در متمم خواندم. می خواهم هرچه در موردآن به ذهنم می رسد بنویسم. اول از همه عبارت "فضای آنلاین" برایم جالب...
-
چشمان بادامی و لبهای شکّرین
دوشنبه 30 بهمن 1396 23:13
واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس طوطی طبعم، ز عشقِ شکّر و بادامِ دوست. برای درک معنی ، از عبارت بولد شده، شروع کنید ، سپس به ترتیب از خط آخر تا خط اول را بخوانید. 4. واله و شیداست دایم 3. همچو بلبلدر قفس 1. طوطی طبعم، 2. ز عشقِ شکّر و بادامِ دوست. دوباره برگردید و با زبان شاعر آن را بخوانید و بیشتر لذت ببرید....
-
خیلی جدی مسخره بازی کنید
دوشنبه 30 بهمن 1396 20:52
یکی از روشهای خوبِ شروعِ کاری که مدتهاست قصد انجام آن را داریم، اشتیاقش را هم داریم اما به هردلیلی یک ترس و نگرانی داریم و آن را شروع نمی کنیم این است که به مسخره ترین شکل ممکن آن را انجام بدهیم. یعنی اینکه اولا هیچ تشریفات و آداب و ترتیبی برایش نداشته باشیم. فقط شروع کنیم و با همان حالت مسخره هم ادامه اش بدهیم. و...
-
پرسه زنی در اطراف متمم
شنبه 28 بهمن 1396 01:27
بعد از مدتها یک دل سیر در متمم همیشه سبزگشت زدم. شاید نزدیک به 5 ساعت. اول خواستم لیست کتابهامو تکمیل کنم. یه فایل ورد درست کردم که یه جدول حاوی اطلاعات کتابهاییه که اینور و اونور می بینم. داشتم مرتبش می کردم. نوبت رسیده بود به کتابهایی که توی متمم معرفی شده بود. کلی مطلب خوندم از نسیم طالب، ...بقیه شونو یادم نمیاد :)...
-
متفاوت بودن
سهشنبه 24 بهمن 1396 00:00
این روزها که تب خاص و متفاوت بودن بالا گرفته شاید معمولی و طبیعی بودن خودش یک جور متفاوت بودن باشد. اصلا اگر هرکسی خودِ خودش باشد، هرکسی یک فرد متفاوت و خاص خواهد بود. مشکل اینجاست که ما حال نداریم خودِ خودِ واقعی مان را پیدا کنیم. اعتراف می کنم که من هم به این مشکل مبتلا بوده و هستم. چقدر دوست دارم در این وبلاگ خودم...
-
هاکلبری فین
دوشنبه 23 بهمن 1396 18:02
هاکلبری فین پسربچه ای شیطون و بازیگوش که تحت تاثیر تربیت پدر همیشه مست و بی مسئولیتش، رها و آزاد و بی قید بزرگ شده، در روستایی در آمریکای بیش از یک قرن پیش زندگی می کنه. قبلا در "ماجراهای تام سایر" که من نخوندمش به همراه تام به گنج دزدها دست پیدا می کنن و ثروتمند میشن و هاک پولشو پیش قاضی محله شون میذاره تا...
-
my first english writing
دوشنبه 23 بهمن 1396 14:35
I am learning English as a second language and sometimes, I want to write in English. in these English posts, I'm going to write about some special issues , such as: the seasons, animals,my feelings, my interests, etc. I think in this way, I can learn how to use the words in sentences.
-
درباره عادت
یکشنبه 22 بهمن 1396 10:56
من فکر می کنم اگر میخواهیم عادتی را در خودمان ایجاد کنیم بهتر است دو کار انجام بدهیم: 1. تا می توانیم تشریفات را کنار بگذاریم. 2. پاداشی برای انجام آن کار در نظر بگیریم. و همینطور فکر می کنم اگر بخواهیم عادتی را ترک کنیم باید دو مورد بالا را برعکس انجام بدهیم: 1. تا می توانیم برای آن تشریفات ایجاد کنیم. 2. پاداش انجام...
-
رگ خواب برادرم خسرو
یکشنبه 22 بهمن 1396 10:36
دو شب پیش، دو فیلم پشت سرهم دیدم در کنار خانواده. "برادرم خسرو" اولی بود. خسرو را شهاب حسینی بازی کرده بود که یک بیمار دو قطبی است. به نظر من، فیلم بیشتر در مورد برادرِ خسرو یعنی ناصر بود. با اینکه بازی هاخوب بود ولی از نتیجه گیری داستان و روند یکسویه آن خوشم نیامد. با اینکه رگه هایی از علل و ریشه های تشدید...
-
شروع پرت و پلا نویسی
شنبه 21 بهمن 1396 20:46
طی چندسال گذشته شاید حدود 10 وبلاگ ساخته ام اما پس از نوشتن چندپست دیگرادامه نداده ام. چون همیشه فکر می کردم پرت و پلا می نویسم و کسی هم حوصله خواندن پرت و پلاهای من را ندارد. تا اینکه الان به این نتیجه رسیدم خب 90 درصد اینترنت مملو از پرت و پلاهای گوناگون است چه اشکالی دارد که من هم یکی از آن پرت و پلا نویس ها باشم؟...